روز به دنیا اومدنت
صبح شد لباس تنم کردم به همراه خواهرت و بابات رفتیم بیمارستان ..................
بیهوشم که کردن تا چشمم رو باز کردم صدای او نه اونه ات رو شنیدم .....................
وقتی منو آوردن تو اتاق وقتی بهت نگاه کردم دست های کوچلوات چشم های ریزت رو دیدم عاشقت شدم........................................
وقتی برگشتیم خونه ........................ گریه های شبانه ات شروع شد ناراحت می شدم از گریه هات و لی صبح که می شد یه لبخند میزدی همه ی اون گریه هات رو فراموش می کردم
خیلی دوست دارم پسر گلم .........................
از طرف مامان ...................
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی